تنها بهار

عصر شلوغ یک پنجشنبه پشت ویترین یک اسباب بازی فروشی نسبتا سنتی وبخشی مدرن دوعروسک که فقط عروسکند توجهم

راجلب میکنند بااتیکت داراوسارا.انگار گذشته های گم شده کلاس اولم را یک ان جلوی چشمم می اورد. انگار در غربت اشنای نه

چندان نزدیکی ببینی که ازذوق بخواهی به او وصل شوی.نگاهشان می کنم شیشه است نمی شود در اغوششان گرفت میروم

وبدون عادت همیشگی همه که قیمت پرسیدن است از فروشنده خواهش میکنم که ان دوتا رابرایم بیاورد واین جاست که یک

سوال دیگر ذهنم را بیشتر ازانچه که هست پریشان میکنداین دوتا...به روی ذهنم نمی اورم واز فکرم می خواهم تا اطلاع ثانوی

لااقل تا زمانی که بگذارند به خانه برسم دست از سر من وان دوتا بردارد ان دورا میخرم و بیرون می ایم به سرعت تاکسی میگیرم

وفکر بازیگوشم انگار که به ویترین ان مغازه حرفی زذه باشی به روی مبارک پنهانش نمی اورد که سفارش کردم تا خانه راحتم

بگذارید.دوباره شروع میکند ومن بدنمی بینم خودم رادرگیر پیداکردن پاسخی برای او کنم به خانه رسیدم اما هنوز بدون پاسخ بودم

رفتم توی اطاقم وداراوسارا راگذاشتم روبه روی خاطرات پر از مشق وخط کلاس اولم.راستی چقدر معلم کلاس اولمان مهربان بود

اما خیال میکنم قدری فراموشکار اخر اکر او همان روز خیلی دور تکلیف سوال ذهن مرا روشن کرده بود حالا اینقدر سر در گم نمی

شدم.راستی ای کاش خیلی ها جای دادن تکلیف ان را روشن میکردند بگذریم..برسیم به نسبت این دوتا دارا وسارا حالا من ازکجا

بدانم که ناگهان حجاب ساراتوجهم را جلب میکند یعنی دروغ بود پس سارا ودارا خواهر وبرادر نیستند الان درست است که

اگربرعکس بود..خب دیگر عشق که کلاس اول ودومی سزش نمی شود اما چرادارا انارش رابه سارا نداد؟ایاواقعا میدانسته که این

کار روزی باعث ایجاد علاقه بینشان خواهد شد؟شاید هم خواسته سرش سر پادشاه باشدشاید هم داراچون دارا بود به سارا انار

نداد.به فکرم رسید بروم توی فامیل از یک کلاس اولی کتاب بگیرم اما دارا وسارای زمان ما انار تقسیم کردنشان هم با کتاب های

حالا فرق داشت.پس این کار را نکردم.یک سوال دیگرچرادارا وسارا از ان وقت تاحالابه هم نرسیده اند...ایااین دوبی گناه این

دوعروسک معصوم سمبل دختروپسرهای امروزاند..حال بادرنگ حجاب سارا رابر می دارم ویک مسکن مناسب دربهترین جای دنج اطاق

ودرشت ترین دانه ی اناری که میتوانم پیداکنم ..ان دورابرای همیشه بی حصار وبا ارامش کنار هم میگذارم فکر میکنم بهترین هدیه

عروسی ان دودرشت ترین اناریست که دردست دارم دیگرفرقی نمیکند انارمال هردوتای ان هاست هم دارابه ساراانارمیدهدهم

سارابه داراشاید هم هردو ان راباهم خواهند خورد وشایدهم ان رابرای همیشه یادگاری نگه دارند ..انارشان گواراباد.


نوشته شده در سه شنبه 90/7/12ساعت 11:18 عصر توسط مهسا نظرات ( ) |


آخرین مطالب
» دل
ریل....
سجاده من....
سر خط....
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com